جدول جو
جدول جو

معنی مشکین خال - جستجوی لغت در جدول جو

مشکین خال(مُ / مِ)
دارندۀ خال مشکین. دارای خال سیاه:
به نزد من مه من سرو و ماه مطلق نیست
که سرو غالیه زلف است و ماه مشکین خال.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
مشکین خال
خال سیاه در رخ معشوق: ماهی که نظیر خود ندارد بجمال چون جامه ز تن بر کشد آن مشکین خال. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکین ختام
تصویر مشکین ختام
شرابی که در آخر بوی مشک بدهد، آنچه که پایانش نیکو باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ / مِ کُ)
مشکین زلف:
بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
سیاه رنگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ /مِ خِ)
کنایه از شرابی است که در آخر بوی مشک کند، و این کلمه را در تعریف و بعضی در صفت شراب گفته اند. (برهان) (آنندراج). شرابی که در آخر بوی مشک دهد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
مشکین چه . کنایه از خال خوبان است، و در جای دیگر خال را مشکین جو گفته اند... (برهان) (آنندراج). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ)
که خالی چون مشک دارد. که خال سیاه دارد:
دگر ره پری پیکر مشک خال
گشاد از لب چشمه آب زلال.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کسی که دارای زلف سیاه رنگ است: بلبل و سرو سمن یاسمن و لاله و گل هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
مشکین پایان شرابی است که در آخر بوی مشک دهد، آنچه که پایان آن عالی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشکین چاه
تصویر مشکین چاه
خال سیاه در رخ معشوق
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی